خـــاک باغچــه هامان هم خونیـست اما کاری نمیکنیم . فروغ فرخــــزاد در حصر خانگی !

شعر فروغ روياي ديرينه ای است که من و تو در هزار تـــوی اين توهم دهــشت ناک هستي به دنبالش ميگرديم. من از توحش اين بيداد تا بيـــکران آزادی ،به بــــاوری رسيده ام که تنها و تنــها صـــداست که ميــــمانـد . صدایی که ما را به درخت و آب وآتش پیوند میزند .
فروغ فرخزاد در سالگرد تولدش در قبرستان ظــهیر الدوله تنها بود و در حصر خانگی  به سر میبرد . 
عروســـک کـــوکی تقدیم به همه ی ما که خاک باغچـــه هامان هم خونیست اما کاری نمیکنیم
عروسک کوکی  ( فروغ فرخزاد )

استــاد بهروز جاویــد تــهرانی ،اسطــوره ی بی ادعا ، آزادیت مبــــــــارک


یــــــــادت هست ؟ برای من وتو انگار همین دیروز بود و برای بهروز ۱۱سال گذشت . ۱۱سال پشت میله های زندان و ۷ سال بی وقفه ،محبوس دل بی رحم روزگاری که در مفهوم گندیده ی توهین و تحقیر جان میداد و جان میگرفت .
بهروز جان ، ای اسطوره ی بی ادعای من، میدانم که رنج سالیان سال تنهایی و درد  با تو چه کرد  و با اینکه از زندان رهایی یافتی ولی هنوز آزادی را لمس نکرده ای . بهروز جان گمان مبر که رنجی را که بر تو رفت تحمل کردم . گمان مبر که تازیانه هایی که سال پیش بر پیکرت فرود آمد ، زخمیم نکرد !
بهروز جان  برایم سخت بود که در شب میلادت بنویسم  زیرا که اشک امانم نمیداد .اشک شادی و خوشحالی از آمدنت
همان احساسی را داشتم موقعی که آرش ( آرش صـــادقی) از زندان آزاد شد  میدانستم که آرش از زندان که آزاد شود به جای خانه باید به بهشت زهرا برود تا  مادرش را که در سینه ی خاک آرمیده  در آغوش بگیرد. مادری که در آرزوی بازگشتِ
فرزندش به خانه  جان داد و حاکمیت نگذاشت که  
فرزند برای آخرین بار با مادرش وداع کند.
بهروز جان ، میدانم که عزیزترین کسانت را در این مدت از دست دادی .میدانم که دنیای امروزت را با دنیای نوزده سالگی که پای به زندان گذاشتی  متفاوت میبینی و احساس تنهایی بیشتر از رنج زندان آزارت میدهد . اما از تو میخواهم که نشکنی .در زندان نتوانستند که تو را بشکنند و خم کنند .نگذار در این زندان بزرگتر تو را بشکنند . ما هم مثل تو، پژمرده شدیم اما نشکستیم  . یاران دبستانی را میبینی ؟ ما همه از نسل سرافــــــراز تو وام گرفتیم و پر پرواز جستیم.
بهروز جان آزادیت مبارک ما باشد که در نخستین لحظات زایــش نور و روشنایی ، تو را در جمع خود داریم.
استاد بهروز جاویـــــــــد تهرانی ،  دوستــــت داریــــــــــــــــم

شب یـلـــــدا ، شب میلاد ضیـــــــاء نبــوی ،دانشجــــوی زندانی


امـــــشــــب شب یــــلـــداســـت و من به اندازه ی تمام روزها و شبهایی که در این سالها گذشت به صبحی میاندیشم که در پس این شب تیره فرا خواهد رسید. اشکی نمانده است که طاقت دلتنگی ام را داشته باشد.
.ضیاء نبوی دانشجوی محروم از تحصیل در یلدایی مثل امشب چشم به این دنیا گشود و در بیدادگاه های مهمان های ناخوانده به یازده سال زندان در تبعید محکوم شد . ضیاء به زندان کارون اهواز منتقل شده و به گفته ی خودش در آن زندان انسانیت جان میدهد و بهانه ای برای زنده ماندن وجود ندارد.
ضیاء جان این بیرون هم انسانیت رنگ باخته و بهانه ای برای زنده ماندن و جود ندارد و به قول اخوان ثالث کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن دیدار یاران را!.
ضیاء جان روز میلادت مبارک و خجسته باد . مبارک توکه سکوت نکردی و مبارک همه ی آنها که سرهایشان در گریبان و لبهایشان بسته است و امشب در فکر دلار هزار و پانصد تومانی و یارانه های نقدی و غیر نقدی و تحریم های اقتصادی به خواب خواهند رفت.
امشب، من در این دورترین جای جهان کنار تو ایستاده ام و میلادت را جشن خواهم گرفت.
نه از رومم، نه از زنگم ، همان بی رنگ بی رنگم .

بیا بگشای در ، بگشای، دلتنگم.

حریفا ! میزبانا! میهمان سال و ماهت پشت در چون موج می لرزد.

تگرگی نیست ، مرگی نیست .

صدائی گر شنیدی صحبت سرما و دندان است .

من امشب آمدستم وام بگذارم.

حسابت را کنار جام بگذارم .

چه می گوئی که بیگه شد ، سحر شد ، بامداد آمد ؟

فریبت می دهد بر آسمان این سرخی بعد از سحرگه نیست .

حریفا ! گوش سرما برده است این ، یادگار سیلی سرد زمستان است .

و قندیل سپهر تنگ میدان . مرده یا زنده ،

به تابوت ستبر ظلمت نه توی مرگ اندود ، پنهان است .

حریفا! رو چراغ باده را بفروز شب با روز یکسان است.

شب یلــدا ، به یاد تمام زندانــیان سیــاسی و جانبــاختگان راه آزادی شــــمع بیــــفــــروزیم

در این درازترین شب سال به یاد تمامی کسانی که در راه آزادی و دموکراسی جان خودشان را تقدیم کردند شمعی بیفروزیم و سرود ای ایران را بر لبها جاری سازیم
باشد تا که این یلدا ، یلدای همبستگی شود برای رسیدن به روشنایی و چیرگی بر این شب استبداد



شصت و سه سال گذشت و حقوق انسانی در ایران ، همچنان رنگ میبازد . به بهانه ی دهم دسامبر روز جهانی حقوق بشر



حقــــــــوق بــــــــــشر، واژه ی غرببی نیست . سالهای سال است که مدافعان حقوق بشر در کشور  ما در این عرصه تلاش میکنند و بخاطر آن هزینه ها ی زیادی هم پرداخت کرده اند. سرکوب آزادی های اجتماعی در سرزمینمان خود مصداق بارز نقض گسترده ی حقوق بشر است و امروز مدافعان حقوق بشر در ایران ، خود به یک قربانی تبدیل شده اند. مهمترین عنصر در نهادینه کردن حقوق بشر ، آگاهی اقشار مختلف جامعه در برابر حقوق انسانی آنها است .دفاع از حقوق بشر مرزبندی سیاسی و اجتماعی نمیشناسد و گزینشی عمل کردن در احقاق حقوق بشر، میدان دادن به نقض آن میباشد.
در عصری که در آن زندگی میکنیم اعلامیه ی جهانی حقوق بشر در بسیاری از کشورهای جهان به رسمیت شناخته شده است ولی کشورهای خاورمیانه ودر صدر آنها حاکمیت اسلامی در ایران تلاش میکنند که با تصویر سازی دروغین و غیر واقع حقوق بشر اسلامی را به عنوان خوراک جوامع مسلمان تعریف کنند . در حالیکه حقوق بشر زاییده ی تفکرآزادی و آزادگی در نوع بشر است و نمیتوان برای آن تعریفی بنا به مبانی ایدئولوژی و مذهبی ارائه داد.حاکمیت اسلامی در ایران با بستن روزنامه های مستقل و به زندان فرستادن وکلای شجاع و همچنین مسدود سازی و فیلترینگ جامعه ی اطلاعاتی همیشه تلاش نموده است که یک ضد فرهنگ را به جای فرهنگ انسانی به جامعه دیکته بکند و جای تاسف است که تا این زمان که این نوشتار دراختیار شما قرار گرفته است  کشورهایی که داعیه دار حقوق بشر هستند  کمک اندکی در زمینه ی کمک به اگاهی سازی در کشورهای مختلف انجام داده اند. نمونه ی روشن آن را امروز در مصر میبینیم . بعد از متلاشی شدن حکومت حسنی مبارک همگان فکر میکردند که مردم در آن کشور با حساسیت بیشتری مایل به برقراری حکومتی سکولارهستند که به ارزشهای مندرج در اعلامیه ی جهانی حقوق بشر باور مند باشد .اما بعد از مشخص شدن نتایج انتخابات مجلس قانون گذاری مشخص شد که عدم اگاهی در بین توده های مردم  سرنوشتی بهتر از گذشته برای آنها رقم نخواهد زد و باز این چرخه ی حضور مذهب در مطالبات اجتماعی به دور باطل خویش

ادامه داد. به خاطر تجربیات دردناک زندگی در زیر سایه ی یک حاکمیت مذهبی در ایران ، عده ی بسیار زیادی از مردم به یکی از اصول این اعلامیه که آزادی مذهب و عقیده را شامل میشود باورمند گردیده اند.
دوستان عزیز ، امروز اعلامیه ی جهانی حقوق بشر به عنوان فصل مشترک مطالبات ما در ایران مطرح میباشد. هرگونه تلاشی در راه به ثمر رسیدن این مطالبات یعنی گذشتن از خط قرمز حاکمان اسلامی در ایران و هزینه های سنگینی را در پی خواهد داشت. اگر خواهان جهانی هستیم  بهتر از جهانی که در آن زندگی میکنیم در برابر فجایع زیادی که در کشورمان میگذرد سکوت نکنیم . فراموش نکنیم که نقض گسترده ی حقوق بشر در سرزمینمان هر روز قربانیان تازه و بیشماری میگیرد و ممکن است قربانی بعدی این خشونت ها  من و یا شماو یا نزدیکانمان ، در هر کجای این گیتی پهناور باشیم.

نماهنگ ♥ مادر♥ تقديم به نگين که شبنمش در ظهر عاشورا به خون غلتيد




امروز عاشورا بود .دوسال پيش در چنين روزي ولايت مداري به اوج رسيد و چهره ي امويان و عباسيان در مقابل سنگ دلي و قساوت مزدوران ولايت فقيه سفيد گشت . آري اينجا جمهوري اسلاميست ودر ظهر عاشورا زنان و مردان اين سرزمين را به گلوله ميبندند و جنازه هايشان را هم تحويل خانواده نميدهند. اينجا صحراي کربلاست .اينجا مادران داغدار فرزندانشان ميشوند و فرزندان براي تمام عمر داغ مادر و عزيزانشان را ميبينند. شبنم سهرابي ، مادري بود که در ظهر عاشورا توسط وانت پليس به زير گرفته شد و در راه آزادي و سرافرازي ميهنش کشته شد . از شبنم دختري به يادگار مانده به نام نگين که در شرايط نامناسب اقتصادي به همراه مادريزرگش زندگي ميکند . کدام يک از ما سعي کرد که اين خانواده را پيدا کند و از حال نگين جوياي احوال شود . آيا ما در مقابل زندگي اين کودک مسئول نيستيم ؟ اين ويديو کليپ را با صداي خودم تقديم ميکنم به همه ي کساني که مادرشان را از دست داده اند و به صورت ويژه تقديم ميکنم به نگين ، دختر شبنم سهرابي که يادگار زيباي مادري است که ايستاده و مادرانه ماندگار شد. ♥نگين جان دوستت داريم ♥

دو سال گذشت و تو همچنان در انتظار بهار به اوین مینگری





بی تفاوت گذشتن از خشونت های تحمیل شده به دانشجویان ایرانی هم نوعی همراهی با دولت کودتایی ایران محسوب میشود 

( آیا میدانید که حمایت شما از مطالبات ما چقدر میتواندمؤثر باشد و دست دولت کودتایی احمدی نژاد را در سرکوب های خشن و گسترده اش ببندد؟ تصور نکنید که دانشجویان ایرانی همان ها هستند که در هر مناسبتی جلوی سفارت خانه های کشورهای اروپایی پرچم ها را به آتش میکشند و به سران آن کشورها توهین میکنند. آنها وابستگان به یک نهاد نظامی هستند که از ساپورت مالی و تبلیغی آن نهاد نظامی و یا دولتی بهره مندند و همانها عامل سرکوب دانشجویان منتقد و آزادیخواه در دانشگاه به شمار می آیند.
اینجا آزادی تنها برای دوستان دولت معنا دارد! اینجا جمهوری اسلامیست ! این روش حکومتی آنهاست.  دوستان من آیا گسترش  دموکراسی و زیستن در جهانی با خشونت کمتر برای شما انگیزه ی حمایت از جنبش دانشجویان ایرانی را فراهم نمیکند؟ بی تفاوت گذشتن از خشونت های  آشکار تحمیل شده بر دانشجویان ایرانی  هم نوعی همکاری با دولت کودتایی ایران تلقی میشود و این برای ایرانیانی که روش جامعه ی غربی را در پیاده سازی حقوق بشر و دموکراسی میپسندند  باور نکردنیست! برایتان حقوق بشر مهم است؟آزادی بیان مهم است؟ میخواهید شدت خشونت ها کمتر شود؟ میخواهید در نقطه ی دیگری از این عرصه ی پهناور گیتی ، مشعلی از آزادیخواهی همچنان روشن بماند ؟پس در قبال این جنایت ها و خشونت و سرکوب سکوت نکنید     بهاره هدایت  شانزده آذر هزار و سیصد و هشتاد و هشت
 

بـــرای یـــــــــاران دبستــــانـــی ام کــــه بــر کـــاغـــذ سیـــــــــــــاه اســــتبداد ،طــــرح امــیـــــــــــد را مینگــــــــــــــارند.

 


درکلاسهاي درسي نشسته بودیم که قلم تاب نوشتن نداشت واستاد خوب ميدانست که آن چه ميگويد حرف دل نيست بلکه تحقير انسانيت است . يار دبستاني عزيزم ميدانم که خزان استبداد پاياني نداشت وهنگاهي که خواستيم داد برآوریم به چوب بيداد کمرمان را شکستند.يار خزان زده ام که در سرماي بيداد برهنه بر بدنت تازيانه زدند گناه ما اين بود که با انديشه اين نابخردان بيگانه بوديم . ما فريادمان عشق و انسانيت بود و آنها خدايشان چوبه ي دار ياد اشک هايي مي افتم در هنگامي که جنازه اکبر محمدي را بر سر دوش مي برديم اشکهايي که پاک تر از آخرين نگاه اکبر نبود .نگاه اکبر در آن آخرین نگاه، نگاه به آمال و اهداف نسلي بود که ياد گرفته بود خفه شود اما خفه نشد! به او ياد داده بودند که سوال نکند اما نگاهش فرياد ميزد که پاسخ تمام سوالاتش را ميداند. جنبش دانشجويي و نسل پر افتخار امروز ايران ثابت کرده است که آرمان گرا نيست امال و اهدافي دارد مثل تمام مردم آزاده جهان .ما به دنبال مدينه فاظله در کتاب هاي مارکس و احاديث و روايات نميگرديم .کف مطالبات ما اعلاميه جهاني حقوق بشراست و درست به همين خاطر است که ميخواهند نفس هايمان را ببرند براي ياران دبستانيم که بر کاغذ سياه استبداد طرح اميد را مي نگارند بر کلاسهاي درسي نشسته بودم که قلم تاب نوشتن نداشت واستاد خوب ميدانست که آن چه ميگويد حرف دل نيست بلکه تحقير انسانيت است . يار دبستاني عزيزم ميدانم که خزان استبداد پاياني نداشت وهنگاهي که خواستيم داد براوريم به چوب بيداد کمرمان را شکستند.يار خزان زده ام که در سرماي بيداد برهنه بر بدنت تازيانه زدند گناه ما اين بود که با انديشه اين نابخردان بيگانه بوديم . ما فريادمان عشق و انسانيت بود و آنها خدايشان چوبه ي داراست. ياد اشک هايي مي افتم در هنگامي که جنازه اکبر محمدي را بر سر دوش مي برديم اشکهايي که پاک تر از آخرين نگاه اکبر نبود .نگاه اکبر در ان اخرين نگاه نگاه به آمال و اهداف نسلي بود که ياد گرفته بود خفه شود اما خفه نشد! به او ياد داده بودند که سوال نکند اما نگاهش فرياد ميزد که پاسخ تمام سوالاتش را ميداند. جنبش دانشجويي و نسل پر افتخار امروز ايران ثابت کرده است که آرمان گرا نيست امال و اهدافي دارد مثل تمام مردم آزاده جهان .ما به دنبال مدينه فاضله در کتاب هاي مارکس و احاديث و روايات نميگرديم .کف مطالبات ما اعلاميه جهاني حقوق بشراست و درست به همين خاطر است که ميخواهند نفس هايمان را ببرند ياران دبستاني عزيزم بگذاريد صداي استقامت جنبش دانشجويي را در همه دنيا بشنوند جنبشي که چونان ققنوس از خاکستر سرکوب برخواسته است تا بار ديگر به کفتاران بارگاه ولايت و ولايتمداران انديشه ستيز ثابت کند جنبش دانشجويي هميشه زنده است. 
                                                                                   ویدیوی بالا  با حجم کمتر برای یاران در ایران 




سکوتت را باور نمیکنم . فراخوان شانزده آذر

بار دیگر در آستانه ی شانزده آذر قرار گرفته ایم . بار دیگر اوباشان و بسیجیهای ذوب شده درولایت فقیه با حمله به سفارت انگلستان در تهران سعی کردند که نام دانشجوی ایرانی را به نفع خشونت و چهره ی کریه حاکمیت مصادره کنند . اما شانزده آذر دوباره از راه میرسد و دانشجوی ایرانی چهره ی حقیقی خویش را به جهانیان نشان خواهد داد.ما دانشجویان ایرانی در سراسر این گیتی فریاد خواهیم زد که دانشجویان ایرانی امثال بهروز جاوید تهرانی و مجید توکلی و بهاره هدایت و صدها دانشجوی باشرف در تهران و شهرستان های مختلف هستند که در گوشه ی زندانهای حاکمیت محبوس گردیده اند. دانشجوی ایرانی  چونان کیانوش آسا به خون سرخ خویش خواهد غلتید ولی تن به ذلت نخواهد داد.دانشجوی ایرانی به خاطر میل به آزادی و دموکراسی از تحصیل محروم شده است و ستاره دارش کرده اند ولی با ستاره و یا بی ستاره فریادش را در شانزده آذر در قلب دیکتاتوری و استبداد خواهد زد. کسانی که از دیوار سفارت انگلستان بالا رفتند همان هایی هستند که در عاشورای هشتاد و هشت خون مردم به جان آمده را بر زمین ریختند و همان هایی هستند که چماق و قمه و چاقو به دست گرفتند تا بهترین فرزندان این مرزو بوم را روانه ی بهشت زهرا کنند .
شانزده آذر همه با هم به جمهوری اسلامی و جنگ  نه  میگوییم