هشتم آ - مرداد ماه ، سالگرد وداع با ستاره ی پرفروغ ایران ، اکبر محمدی



در کوچه های امید، قدم میزنم و به واژگانی نفس رویش را میدهم،که به راه توباور دارد.
آن روز که چشمانِ زیبایت بسته شد،سبزی نگاهت بر لبان و نگاهم نقش بست تا هر آنچه را فریاد کنم که تو هفت سال تمام در پشت میله های جهالت و خودکامگیِ پست ترین حاکمان تاریخ این سرزمین ، فریاد میکردی!
اما اکبر میبینی!میبینی که آسمان چه پر ستاره است و قلب ها چه اکبر وار می تپد! 
خروش نگاه توست اکبر ،تو ستاره شدی اکبرجان ، ولی یک ستاره ی تنها نیستی
در پسِ تمامِ ظلم هایی که در تاریخِ ظلم ستیزی مردمانِ سرزمینمان گذشت ،آسمان پر
از ستاره هاییست که در کنار تو مانده گار گشته اند و نور امید را بر فراز این مرزو بوم خسته از بیداد می افشانند.
هشتمِ آ- مرداد ماه امسال، من هم همانند خواهر و مادر و برادرت به آسمان چشم خواهم دوخت تا تو را بیابم وفریاد برآورم که داغ دل های ما هنوز تازه است و روزی فرا خواهد رسید که لبخند را بر نور دیده ات ببینیم.
دوستت خواهیم داشت و همیشه ی تاریخ  آخرین نگاه سبزت را فریاد خواهیم کرد


ستاره

سروده های ایستادگی سرزمین من ، آوا و فریاد یک ملّت


در تاریخ استبداد ستیزی ملت ایران ،هنر و ترانه نقش مهمی داشته است.شاعرانی که به درد مردم پرداختند برای همیشه جاودان شدند و شاعرانی که مجیز گوی حاکمان بوده اند ، همراه با آنان در تاریخ دفن شدند.در اعتراضات بعد از کودتای احمدی نژاد و سپاه ،شاعران و آوازخوانانِ بسیاری در جُرگه ی آزادی خواهان حرکت کردند .نماهنگ های زیبا و سرودهای میهنی ساخته شد و عملکرد هرشهروند همانند یک رسانه بوده است
من نیز به عنوان یک شهروند آن سرزمین ،اگرچه بیشتر عمرم را در خارج از ایران سپری کردم تصمیم گرفتم تا در این راه سهم خودم را انجام دهم و صدای یارانمان در ایران باشم.آلبوم های شعر زیر را با صدای خودم در این دوسال تهیه کرده ام.از فریاد سبز تا ریشه در خاک ،پر از خاطره و لحظه هایی فراموش نشدنی ای هست که همیشه با من خواهد بود .




آلبومِ فریاد سبز را میتوانید از اینجا ویا از اینجا دانلود کنید و یا به صورت آنلاین از اینجا بشنوید

آلبوم جادوی سبز را میتوانید از اینجا ویا از اینجا دانلود کنید و یا به صورت آنلاین از اینجا بشنوید

آلبوم قدرت سبز را میتوانید از اینجا ویا از اینجا دانلود کنید و یا به صورت آنلاین از اینجا بشنوید

آلبوم ریشه در خاک را هم میتوانید از اینجا ویا از اینجا دانلود کنید.

آدرسهای جدید ستاره ی ایران





آلبوم فریاد سبز نخستین مجموعه از چهار آلبومی که تا به حال،منتشر کرده ام (دو سال گذشت!)

دوستان عزیز ، آلبوم فریاد سبز نخستین آلبومی بود که تصمیم گرفتم به جنبش مردم ایران ،در راه رسیدن به دموکراسی و آزادی تقدیم کنم .یاد و خاطره ی آن اَیّام، برای خود من همیشه تداعی کننده ی هم دلیها و استقامت یارانمون هست که هنوز هم ادامه داره
تصمیم گرفتم که توی این وبلاگ جدیدیم ,یاد و خاطره ی آن روزها رو براتون زنده کنم. میتونید آنلاین گوش بدید یا اگر خواستیدهمه ی آلبوم رادانلود کنید.
برای دانلود از طریق فُرشیر اینجا کلیک کنید                  برای دانلود از طریق مگا آپلود اینجا را کلیک کنید


این خانه قشنگ است /لالا دیگه بسه گل /فرزند ایران/من زنم/پریا/ محارب/ گل من تاب بیار
روی عکس کلیک کنید تا آلبوم فریاد سبز را آنلاین بشنوید



سهم تو باشد، آواز خواندن در یک گوشه از چهار گوشه‌یِ ممکن‌ات و سهم من باشد، فریاد در یک گوشه از هزاران گوشه‌یِ این زندانِ بزرگ





در آستانه ی سالگرد یورش ماموران بارگاه ولایت به مسکن و ماوای دانشجویان در هجدهم تیرماهِ هزارو سیصد و هفتاد و هشت خوشحال و خرسندیم که اعلام کنیم جنبش دانشجویی همچون خاری بر چشم مستبدان باقی خواهد ماند.


هزینه هایی که جنبش دانشجویی در راه مبارزه بر علیه نظام استبدادی ولایت فقیه پرداخت کرده است، بس گزاف بوده است . از هجده تیرماه سال هفتاد و هشت تا به امروز دانشگاه چندین بار مورد تاخت و تاز ولایت مداران قرار گرفته است که رسوا ترین آن به شامگاه بیست وپنجم خرداد ماهِ هشتاد وهشت مربوط میشود.در جریان این رویداد دهشتناک، شمار زیادی از دانشجویان زخمی شدند وهفت یار اهورایی، به آسمان جاودانه ی تاریخ مبارزات جنبش دانشجویی پر کشیدند.
مصطفی غنیان، مبینا احترامی، ایمان نمازی، فاطمه براتی، محسن ایمانی، کامبیز شعاعی و کسری شرفی
یاران سبز ما در جنبش دانشجویی در آن شبانگاه کینه و نفرت حاکمیت   در راه آزادی و دموکراسی  به عزّت ابراهیم نژادی پیوستند که در سال 78 نفسش را به آنان بخشیده بود.
کیانوش آسا، دانشجوی کارشناسی ارشد رشته شیمی در دانشگاه علم و صنعت، صبح  همان روزدرحوالی میدان آزادی در جریان تظاهرات ربوده میشود  و پیکر اّهورایی این یار دیرین ما در جنبش دانشجویی، در روز سوم تیر ماه، در پزشکیِ قانونی توسط خانواده اش شناسایی میشود.
امیرِ جوادی فر، دانشجوی رشته ی مدیریت صنعتی دانشگاه قزوین در گرامیداشت سالگرد هجده تیر ماه  بازداشت میشود، به کهریزک برده میشود ودر آن جا به همراه محمد کامرانی، محسن روح الامینی، رامین قهرمانی  و احمد نجاتی بر اثر شکنجه های جسمی کشته میشود و همگی به دیگر یاران اهورایی خویش می پیوندند.
با وجود موج تهدید و اِرعاب در تهران و شهرستانهای مختلف جنبش دانشجویی تسلیم نشد و همچنان بر خواسته های خود تاکید کرد .در راه مبارزه با استبداد و دیکتاتوری بهترین جوانان این مرزو بوم در پشت میله های زندان هستند ولی حتی در زندان دست از مبارزه نکشیده اند. بهروز جاوید تهرانی دانشجوی بازداشتی در سال هفتاد و هشت هنوز هم بعد از گذشت دوازده سال  محبوسِ زندانِ جانیانِ بارگاهِ ولایت است و به تازگی دوباره به حکم ضربات تازیانه، پیکرش را در سرمای استبداد خراشیده اند.
اکبر محمدی یار و همرزم ما در جنبش هجدهم تیرماه سال هفتاد و هشت بعد از تحمل هفت سال رنج زندان و شکنجه ی دژخیمان ،در زندان بر اثر شکنجه نفسش بریده می شود . اکبر کشته شد اما نفسش بر جان های ما دمیده شد تا جنبش دانشجویی به همگان ثابت کند که اکبر محمدی به عنوان اسوه ی مقاومت و پایداری ِ جنبش، تا ابد زنده خواهد ماند.
مجید توکلی، دانشجوی رشته ی کشتی رانی دانشگاه امیرکبیر تهران در شانزده آذر سال هشتاد وهشت در دانشگاه تهران حضور میابد وبعداز سخنرانی در دانشگاه تهران در جمع یاران دبستانی به جرم دادخواهی و توهین به ولایت فقیه بازداشت میشود و ازآن هنگام تا کنون در سلول های انفرادی ودر بدترین شرایط روحی و جسمی به سر می برد
مجید توکلی در روز سی ام دی ماه هشتاد وهشت  از سوی شعبه پانزده دادگاه انقلاب اسلامی به جرم اِجماع وتبانی علیه نظام  تبلیغ علیه ولایت فقیه به هشت سال و شش ماه حبس تعزیری محکوم میشود.
بهاره هدایت، دانشجوی علوم اقتصادیِ دانشگاهِ تهران  فعال دانشجویی و عضو دفتر تحکیم و از فعّالان جنبش زنان در کمپین یک ملیون امضا، برای تغییر قوانین زن ستیزانهِ حاکمیت است. وی در دادگاه انقلاب اسلامی به تحمل نه سال و نیم زندان محکوم شده و همینک در قرنطینه بند زنانِ زندانِ اوین، محبوس است.
عبداالله مومنی، فعال دانشجویی و عضو ادوار دفتر تحکیم، در شامگاه سی ام خرداد سال هشتاد و هشت دستگیر شد و پس از حضور در دادگاهای نمایشی به زندان محکوم شد.
شبنم مدد زاده ، دانشجوی دانشگاه تربیت معلم کرج  و نائب دبیرِ شاخه ی تهران دفتر تحکیم  از تاریخ یکم اسفند ماه هشتاد و هفت با توجه به اعتراض های فراوان در بند متادن زندان اوین نگاه داشته  میشود. 
مهدیه گلرو، دانشجوی دانشگاه علامه طباطبایی به جرم اقدام علیه حاکمیت ولایت فقیه به دو سال ونیم زندان محکوم شد و در بند متادنِ زندانِ اوین محبوس گردید.
به جز مهدیه گلرو، سه دانش آموخته ی دیگر دانشگاه علامه، صادق شجاعی،  سعید فیض الله زاده و مجید دُرّی به احکامِ طولانی؛ مدتِ حبس مجکوم شده اند و بارها در زندان دست به اعتصاب غذا زده اند.
صادق ، دانشجوی رشته ی روزنامه نگاریِ دانشگاه علامه بود و بعد از محرومیت از تحصیل و حکم زندان  بارها دست به اعتصاب غذا زد. صادق همیشه به ما در نوشته هایش صبور بودن را یاد میداد اما از او این را هم به خوبی یاد گرفته ایم که قلممان را به سوی دیکتاتوری جمهوری اسلامی بگیریم و با سیلیِ قلممان، صورتِ سیاه ولایت فقیه را سرخ کنیم .شکنجه گران را رسوا کنیم و عمله های ظلم را از آونگ سروده ی انسانیتمان آویزان کنیم.
ما از یک جنبش متولد شدیم . زبان ما و قلم ما بود که لرزه بر اندام فرتوت استبداد افکنده است .اندیشه ی رهایی و عشق به آزادی در اعماق وجودمان و جانِ این سرزمین، ریشه دوانیده است .ما فرزندانی از جنسِ آفتاب، روشنگر و تابنده
از جنس آب, پاک و روان و از جنس باد، آزاد و رها هستیم. 
با و جود تلخکامی های بسیارو فراز و نشیب های بسیار به تاریخ ظلم ستیزی جنبش دانشجویی می بالیم.
ما مُنادی آزادی خواهی بوده و خواهیم بود.آری ما به خود می بالیم زیرا که در پس تمام ظلم هایی که در تاریخ مبارزات ما بر علیه دیکتاتوری و استبداد گذشت ، همچنان بر طبلِ رسواییِ خشونت کوبیده ایم و قدرت واژه های عشق و انسانیت را در هر لحظه و در هر مکان روح تازه ای بخشیده ایم.
وامّا پیام ما برای حاکمیت پست و حقیر جز تحقیرش نخواهد بود.حاکمیتی که برای تحقیر مجید لباس زنانه بر تن او میکند و حق تحصیل را از بخش بزرگی از جوانان جامعه ی ایران میگیرد .حاکمیتی که با کمک افراد نادانی چون کامران دانشجو طرح تفکیک جنسیتی و پذیرش جنسیتی را درکلاس های درس و رشته های دانشگاهی برقرار کرده است به زودی متوجه خواهد شد که آرزوی نابودی دانشگاه و جنبش دانشجویی جز یک خیال واهی چیز بیشتری نبوده است.
هر چند که باغ از غم پاییز تکیده
از خونِ جوانانِ وطن لاله دمیده
صد گل به چمن در قدم باد بهاران
میروید و صد بوسه دهد بر لب باران
ققنوس به پاخیزد و باجان هزاره
پر میکشد از این قفس خون و شراره
با برفِ زمین، آب شود ظلم و قساوت
فرداش، ببینند که سبز است دوباره
بخوان برادرم ،  بخوان خواهرم ، هم کلاسی در بندم؛ سرود ای ایران را در ان چهار دیواری زندان، همراه با ما بخوان  و همانند ما  دستانت را به نشان پیروزی بالا  ببر
سهم تو باشد، آواز خواندن در یک گوشه از چهار گوشه‌یِ ممکن‌ات و سهم من باشد، فریاد در یک گوشه از هزاران گوشه‌یِ این زندانِ بزرگ

سایه های سبز تقدیم به بهاره ی هدایت




روزی همین نزدیکیها زمانی خواهد رسید که گردشگران را آزادانه به بند متادون زندان اوین خواهند برد تا به آنها بگویند  اینجا بند متادون زندان اوین بود محل حبس بهاره هدایت و مهدیه گلرو
با سایه های سبزم روی دیوارهای بلند و سیاه اوین نقش امید را برای گلبانویی خواهم کشید که نامش بهاره است .بهار را تجسم کن بهاره   و برایمان بمان که ماندن تو نوید بخش رویش است .
آنان که شبانگاه با ساتوری در دست بر درها میکوبند شبانگاه سرد و وحشی ِ دهم دی ماه سال 1388  گل بانوی بهاری ما را از خانه ربودند .در خیال خام خویش میپندارند که با بردن بهار به اوین  برای همیشه بهار را از سرزمین ما ربوده اند.  
بهاره ی هدایت به زندان اوین برده شد  به بند متادن تا در آنجا بماند و سبزترین سالهای زندگیش را به راهی هدیه کند که راه همه ی ما ست .گناه بهاره گناه همه ی ما بود .سیاه نمایی علیه نظامی که همه چیزش سیاه بودو سیاهی بخشی ازتقدیر حاکمیتی خواهد بود که بهترین فرزندان این مرزو بوم را در پشت دیوارهای بلند و در سلولهای انفرادی در انزوا محبوس کرده است.
دو بهار آمدو رفت و بهاره به خانه برنگشت .اعتصاب غذا را به جان خرید و در پشت دیوارها به سایه های سبز من وتو تکیه کرد.تبلور عشق در نگاه مظلومانه زنی که در نگاه سرد استبداد دینی محکوم به زن بودن شد
محکوم به ستاره بودن و زندانیِ آسمانی که هیچ ستاره ای نداشت  به جز یک ستاره و آن هم امید  امید به آینده ای 
که هیچ بهاری  در اتاق های تاریک و سرد محبوس نشود.امید به آینده ی سرزمینی که مهدیه گلرو در گلستان آرزوها پرپر نشود و نسرین    ستوده شود نه آن که در قرنطینه ی بند متادون پژمرده شود.
بهاره در قرنطینه بیمار شد ولی بر تب و لرز بیماری چیره میشود تا  نگاه در نگاه حاکمانی اندازد
که شبنمِ عشق رابر برگِ سبزِ آزادی تاب نمی آورند.برگِ سبزی که همین روزها تب و لرز را به جان حاکمان سیه دل انداخته و خواب شب را از آن ها ربوده است.
بهار دلتنگ است دلتنگ دوستان ویارانی که هم بند او بودند و اینک در سینه ی خموش خاک سرزمینش آرمیده اند
بهاره  آسمان پشت دیوارها را میبیند  آسمانی که ستاره ی سحابی دریک شب رویایی درخشش چندین برابر میشود
قطره اشکش نثار هاله میشود  بانویی شجاع و دلیر که در تشیع جنازه پدر ناجوانمردانه توسط کبود دلان ولایت مدار بر سینه اش کوبیده میشود و قلبش از حرکت باز می ایستد


چه کسی میداند که گل بانوی استقامت سرزمین ما شاهد از دست دادن چند یار و هم بند خویش بوده است 
برگ کاغدی ندارد تا بر آنچه بر او و یارانش رفته بنویسد اما مینویسد  چند جمله ی کوتاه به کسی
که دوست داشت سالهای زندگیش را با او قسمت کند
بهاره روی یک دستمال چرو کیده ی کاغذی می نویسد:
دلم برای همه جیز تنک شده , بند بندِ وجودم از این دلتنگی درد  میکند
خسته ام از این همه رؤیاهای کوچک که خفه ام میکند.
حسرت حسرت میدانی چیست؟ میدانم که میدانی اما نمیدانی که چه حالیست که در این
قفس لعنتی مانده باشی و در عرض یک سال سه فرشته را از پیش چشمانت تا زیر خاک 
بدرقه کرده باشی.
بهاره   هم پیمانمان در جنبشِ دانشجویی است .صدایش رسا و نگاهش  به آینده ی این سرزمین  تکامل رویش اندیشه های همه ی تاریخ ایران است .و همانطور که در پیمانمان آمده است برای رسیدن به بهار آزادی و دموکراسی از هر کوششی که لازم باشد دریغ نخواهیم کرد
بهاره یار ما در جنبش زنان است و شور و پویایی او و دیگر یارانامان  در کمپین یک ملیون امضا اراده ی ما را برای تحقق بخشیدن به آمالمان چندین برابر نموده است
بهاره جان  شکر خندی بزن که شور سالهای از دست رفته ی جوانیت را باز خواهیم جست وامروز با تمام غرور واز اعماق دل  فریاد خواهیم زد که افتخار میکنیم زن هستیم و هم نسل زنان و مردانی که برای احقاق حقوق شهروندی و ازادی و دموکراسی تا پای جان مقاومت کرده اند
گلِ اقبال ِ من ای غنچه یِ ناز           بهار اینجاست   بیا با من بیاویز
ستاره ی ایران
تیرماه سال 1390