تمام عمر در خون و دروغ رقصیدیم


درددلی با بچه های انقلاب

  تمام عمر در خون و دروغ رقصیدیم
واژه ای که از همه ی واژه ها بیشتر دیدیم و شنیدیم انقلاب بود . تلویریون را که روشن میکردیم صحبت از انقلاب بود به خیابان که میرفتیم ناخوداگاه  گذارمان به انقلاب می افتاد.  در مدرسه هم موضوع انشاء انقلاب بود . واژه ی جالبی است انقلاب!
من و تو هنوز هم که هنوز هست انقلابی هستیم و به دنبال یک فرشته میگردیم که بیاید و ما را از دست دیو نجات دهد
یادت هست ؟ نسل ما همه ی عمرش را مشغول ورق زدن کتابهای سفید بود . ما برای مردن و کشته شدن الگو داشتیم
یاد گرفتیم که خیلی از کارها را اگر انجام دهیم ،گناه کردیم و از صبح تا شب در همان دوران کودکی به این فکر میکردیم که
چگونه از زیر بار این همه گناه شانه خالی کنیم!
امام آمد ! همه چیز از این دوکلمه شروع شد  . امام آن موقع آمد، زمانی که من و تو متولد نشده بودیم و از همه چیز بی خبر بودیم و دستمان از دنیا کوتاه بود  . حتی به استقبالش هم در فرودگاه مهر آباد نرفته بودیم . اما او آمده بود وهر کاری که خواست انجام داد و روزی که از این دنیا رفت  ناراحت شدیم زیراکه تلوزیون سیاه و سفید خانه، کارتون مورد علاقه ی ما را پخش نمیکرد ولی بقیه زیاد ناراحت نبودند ، امتحانات لغو شده بود و یک هفته همه چیز تعطیل بود!
اما یادگاری های امام ومیراث شوم او تمام شدنی نیست و به قیمت تمام زندگی ما تمام شد.
ما کتابهایی  را میخواندیم و امتحان میدادیم که نیم ساعت پس از اتمام جلسه ی امتحان  تمام محتویات آن را از حافظه ی خود پاک میکردیم ولی یک چیز را بخوبی یاد گرفتیم و آن سرگردانی در مفهوم شناخت از ماهیت خودمان بود.ما یاد گرفتیم که آزادی و دموکراسی را تنها میتوان از پشت نِقاب دین و تَشَیُع نِظاره کرد ولی هر چه گشتیم به جای آزادی و دموکراسی توهین و تحقیر و تقلب و زندان و شلاق نصیبمان میشد.  
ما  دچار نگرش بدبینانه به اطرافیانمان  و خشونت تحمیلی از طرف  حاکمیت شدیم و یاد گرفتیم که کاری را بدون بد و بیراه گفتن و داد و فریاد نمیشود انجام داد.
ما برای لباس پوشیدن خندیدن و موسیقی گوش کردن هم یاد گرفتیم که گناهکار باشیم و هَنجار شکن باشیم
برای زندگی کردن و دوست داشتن مجبور شدیم که دروغ بگوییم و به جای زندگی در واقعیتها ، مدام در خیالات خود برقصیم
قربانی خشونت شدیم و دیدیم که کودکان را هم میشود از چوبه های دار آویزان کرد و عجبا مردمی را هم دیدیم که برای حلق آویز شدن یک کودک در ساعت ۴ صبح صلوات میفرستند و هورا میکشند.
همه ی عمر میدانستیم که در لجن زار حاکمیت اسلامی فرو میرویم، ولی دستهایمان را به هم نمیدادیم چون به ما یاد داده بوده اند که تنها و تنها باید دروغ بگوییم و به هم خیانت کنیم. درست است ما مردمی هستیم که یک روز در میدان کاج چاقو خوردن و جان دادن  یک هموطن را به تماشا مبنشینیم و یک روز در همان میدان بر علیه خودکامگی و استبداد ، صحنه های استقامت و ایثار را می آفرینیم .آن لحظه تحقیر نشدیم و به یکدیگر به چشم بدبینی نگاه نکردیم ،به دنبال انتقام نبودیم و از ریختن خون و انتقام جویی  سخن نمیگفتیم . زیرا که دریافته بودیم که محصول انتقام و انتقام جویی و پاشیدن بذر نفرت ،همان خواهد بود که در سال۵۷ عاید پدران و مادرانمان شده بود.
هر سال که ۱۲ بهمن فرا میرسد  بوی مرگ و تباهی و اعدام و قبرستان هم با امام می آید
 فردا امام می آید. به حرمت خون شهیدانمان باید کاری کنیم که امسال سال آخری باشد که امام می آید
و یک بار برای همیشه باید به این دور انتقام جویی و خشونت  و دروغ پایان دهیم
همه ی عمر در خون و دروغ رقصیدیم ودر این  میان  بهترین فرزندان این مرزوبوم در زندانها جوانیشان را  فدا کردند و یا جانشان را در طناب خودکامگی و جهالت این رژیم از دست دادند و ثروت های ملی این سرزمین توسط سرداران سپاه  و دزدان بیت رهبری به یغما رفته و میرود.  بار دیگر لازم است که دستهایمان را به هم دهیم  و ثابت کنیم که نسل ما اگر چه سوخت و خاکستر شد اما  در ادامه ی کوشش و همت کسانی که بیش از صد سال در راه دموکراسی و آزادی این سرزمین جان داده اند و تلاش کرده اند، در قُله های تاریخ این مرزو بوم  ، پرچم آزادی و دموکراسی را به احتزاز در خواهد آورد. .
شاید فرصت ما برای با هم بودن بار دیگر فرا رسیده است و اینبار  شرکت در یک تحریم فعال در آستانه ی انتصابات مجلس حاکمیت باشد . از ۲۵  بهمن تا   روزآزادی  !
زنده باد ایران
پیروز باد مبارزات بدور از خشونت ملت ایران
ستاره

دهم بهمن اولین سالگرد دریده شدن گلوی کردیه بانو + ویدیو

درست یک سال پیش در چنین روز و شبی بود که حاکمیت اسلامی به حکم قاضی صلواتی، زهرا بهرامی را از چوبه ی دار آویزان کرد . در واقع تمام هنر حاکمیت در طی همه ی این سالها همین بوده است  و زهرا بهرامی اولین و آخرین مورد نبوده و نخواهد بود .محکوم شدن در دادگاه های چند دقیقه ای در جمهوری اسلامی به یک امر روز مره تبدیل شده است و بدیهی ترین آنها مربوط میشود به احکامی که در بعداز اعتراضات انتخابات ۸۸  صادر شد و در آن متهمان نه تنها فرصت کافی برای دفاع نداشتند بلکه در بسیاری از موارد از داشتن وکیل مدافع محروم بودند. جمهوری اسلامی درست مثل زمانی که متولد شد عمل میکند  درست همان دادگاههای چند دقیقه ای اوایل انقلاب ۵۷ که در آن بسیاری از میهن دوستان تیرباران و اعدام شدند امروز  در آیین دادرسی و قوه ی قضاییه ی حاکمیت رخ مینماید .
زهرا بهرامی ناباورانه از پیش ما رفت و با اینکه از یک تابعیت هلندی هم برخوردار بود ولی مدافعان حقوق بشر در رابطه با او فعالیت چندانی نکردند  . حاکمیت هرکه را که میخواهد بکشد یا در پستو و به صورت پنهانی میکشد و یا اینکه ابتدا او را در نزد جامعه گناهکار نشان میدهد. گناهی که همه در خلوت انجام میدهند و از انجام آن ترسی ندارند.
حاکمیت خوب میداند که چه میکند  و از ذهن بیمار جامعه کمال بهره و استفاده را میبرد و به همین جهت بوده که در در زیر شکنجه بسیاری از فعالین  سیاسی و اجتماعی رامجبور به اعتراف  به داشتن روابط نامشروع و یا کارهای تروریستی و یا حمل مواد مخدر میکنند .
من صدای زهرا بهرامی را در اوج جنبش سبز در اینترنت شنیده بودم  در یک پایگاه صوتی پیام رسانی ونام کاریریش کردیه بانو بود  آن موقع هیچ گاه فکر نمیکردم که این صدایی که چنین از حقوق ملت ایران صحبت میکند و هر از چند گاهی هم بغضش بر روی میکروفن اتاق  چت روم میترکد ،به آنچه که میگوید  و فریاد میکند  تا بدین اندازه متعهد باقی بماند . با اینکه دل خوشی از روحانیون نداشت اما بعد از درگذشت آقای منتظری دوباره بغضش ترکید.و گفت دوست میداشت که در ایران بود و در مراسم تشیع جنازه اش شرکت میکرد.
اهل دروغ نبود و دیدیم که به آنچه میگفت تا پای جان عمل کرد  و به ایران رفت و در عاشورای خونین سال ۸۸ در کنار دیگر هموطنانمان ندای آزادی خواهی را در خیابانهای تهران سر داد. صدای کردیه بانو لرزش نداشت  محکم بود و نشان از صلابت آنچه که میگفت داشت . بعد از ماه ها شکنجه در زندان و اعترافات و نمایشات تلوزیونی او را ابتدا
رقاصه نامیدند  انگار که اگر او برقصد و رقاصه باشد مستحق مرگ خواهد بود و جامعه به عزایش نخواهد نشست!
صدای پر صلابت کردیه بانو بارها و بارها ازیکی از رادیوهای فارسی زبان خصوصی (پرشین رادیو) پخش شد و حاکمیت دریافت که  برای بی نفس کردن زهرا میبایست از همه ی ابزار گندیده و کثیف خودش استفاده کند
و بدین گونه بود که در بامداد روز شنبه نهم بهمن ماه ۱۳۸۹ زهرا بهرامی به چوبه ی دار آویخته شد تا کردیه بانوی ما
برای همیشه ساکت شود.
اما به قول فروغ تنها صداست که میماند و صدای کردیه بانوی ما هم ماندگار شد
یادش گرامی و صلابت نگاه و صدایش فراموشمان مباد ! 

پــــــیام نـــدا آقا سلطان به مناسبت شب تولدش

 
ندا آقا سلطان با چشماني باز در آخرین لحظات زندگيش به ما پيامي داد پيام ايستادگي و مقاومت نسلي که اگرچه نسلي بود که کودکي و نوجواني و جواني را درنظام استبداد زده ايران زندگي کرد ولي تا پاي جان در مقابل استبداد و دستیابی به آزادی و دموکراسی مبارزه خواهد کرد. اين نسل نسل عشق است و مبارزه و پيام ندا سروده ای از فرياد با صدای خودم تقديم به جنبشي که ايستاده فرياد ميزند و با چشمان باز به يک افق يعني آزادی مينگرد.

نماهنگ ایران وطنم با صدای من و آوای بانوی آواز ایران هایده عزیز ، به مناسبت سالگرد در گذشت ایشان


سالها پیش در چنین شبی بود که بانوی آواز ایران هایده ی عزیز از پیش ما رخت بر بست و برای همیشه با مردم سرزمینش که آنها را عاشقانه دوست میداشت خداحافظی کرد . صدای او ماندگار تاریخ موسیقی ایران شد و کلامش تلألوی طنین آزادیخواهی و میهن دوستی این مردم شد . یاد و نام هایده ی عزیز همییشه در اذهان ما خواهد ماند و صدایش نسیم رویش فریادهای آزادیخواهانه ی این ملت بوده و خواهد بود.به مناسبت سالگرد درگذشت ایشان ترانه ی"روزهای روشن" را با صدای خود و آوای ایشان تقدیم میکنم
یادش گرامی و صدایش جاودان تاریخ موسیقی ایران باد

نمــــــاهنگــی برای کودکـــان خیابان های شهر خاکستری

 نــــــمیـدانم از صبح تا شب چند کودک خیابانی  میبینی و آیا شده که برای یک بار به چشمان کودکی بنگری که تنها تفاوتش با ما اینست که از ما هم تنها تر است ؟ من و تو در کدامین بخش از توحش انسانی گرفتاریم که سر بر بالین میگذاریم و در آرزو های هفت رنگ  خویش به خواب میرویم  در حالیکه همین نزدیکی ها پشت همین پنجره کودکی از سرما به خود میلرزد و دستان کوچکش را با بازدمش گرم نگاه میدارد .
چشمانت را ببند و برای یک لحظه در خیابانهای این شهر خاکستری ، آرزوهایت را به آرزوهای یک کودک خیابانی پیوند بزن
شاید گرمای یک بخاری و شاید یک پتوی گرم و یا یک غذای گرم همه ی چیزهایی باشد که او در این لحظه آرزو میکند . دست نوازشی میخواهد که از روی ترحم نباشد و نگاهی که تحقیرش نکند .
بیایید یکدیگر را دوست بداریم و از همه مهمتربه کودکان سرزمینمان مهر بورزیم و برای آینده ی بهتر آنها تلاش کنیم که معیار انسان بودن ما در پاسداشت ارزشهای انسانی و بسط مهر و محبت در سرتاسر این گیتیست .
این نماهنگ را با صدای خودم به کودکان سرزمینم تقدیم میکنم



دل خوش از آنیم که حج میرویم !


این نماهنگ را به همه ی هموطنانی تقدیم میکنم که به خانه ی پدری و مردمش عشق می ورزند

آیا میدانستید؟ طبق آمار بانک جهاني در سال ۲۰۰۸درآمد کشور عربستان از توريسم يا به زبان ساده از دکان زيارت مسلمين خانه کعبه معادل مبلغ ۲۹.۸۶۵.۰۰۰.۰۰۰.-دلار يا قريب سي ميليارد دلار بوده است. زائرين ايراني که بصورت تمتع ويا عمره در همان سال به مکه رفته اند ۱.۹۳۷.۰۰۰نفر بوده اند که مجموعا مبلغ ۴.۸۷۹.۰۰۰.۰۰۰دلار يا بعبارتي قريب به مبلغ پنج ميليارد دلار درآمد تقديم اقتصاد پادشاهان عربستان کرده اند و در ميان تمام کشورهاي اسلامي مقام اول را به خود اختصاص داده اند. نظر باينکه هواپيمائي جمهوري اسلامي قدرت جابجائي اين همه زائر را نداشته است شرکت هواپيمائي عربستان قريب به ۵۴درصد از زائران ايراني را به خود اختصاص داده است.... طبق گزارش مقامات ديپلماتيک ايران در سال ۲۰۰۸ماموران کشور عربستان بدترين و توهين آميز ترين رفتار را با زوار ايراني داشته اند و ايران از لحاظ توهين ماموران عربستان مقام اول را به خود اختصاص داده است. علماي عربستان در همان سال فتوي صادر کرده اند که ايرانيان شيعه کافر هستند. طبق يک گزارش ديپلماتيک ديگر زائران ايراني ناخواسته ترين و منفورترين خارجي ها در عربستان محسوب مي شده اند. با يک حساب سرانگشتي بوسيله پولي که ايرانيان سالانه به عربستان تقديم مي کنند مي توان تعداد ۱۷۰.۰۰۰ مسکن روستائي احداث کرد... يا ميتوان ۷۱۴.۲۸۶فرصت شغلي کشاورزي يا ۲۰۰.۰۰۰فرصت شغلي صنعتي براي جوانان ايجاد کرد يا ميتوان۱۰.۰۰۰.۰۰۰.۰۰۰ متر مربع ساختمان مدرسه و ورزشي در کشور ايجاد کرد ويا ميتوان با پول حجاج دوسال يک پالايشگاه سوپر مدرن با ظرفيت ۷۵۰۰۰بشکه احداث کرد ويا با پول پنج سال حجاج ميتوان ايران را به صادر کننده بنزين مبدل ساخت و ديگر براي واردات بنزين محتاج اعراب نبود.... اما افسوس که با پول حجاج ايراني قمارخانه هاي فرانسه توسط شاهزادگان عربستان که انحصار بيزنس حج را در اختيار دارند آباد ميشود.....و تا رسيدن ايرانيان مسلمان به مرحله فکرکردن در بهينه هزينه کردن پول براي نزدیکی به خدا راه بسيار درازی در پیش دارند