شرکت در انتخابات يعني تثبيت سالهاي سال ديکتاتوري ولايت فقيه و کشتن شرف وآزادگي + نماهنگ راي من با آواي خودم

انتخابات در حاکمیت اسلامی  رنگ و معنایی جز توهین به شعور انسانی ما ندارد

یک سوال بزرگ مطرح هست که جدا از مفید بودن و یا نبودن تحریم انتخابات چطور میشه در این انتخابات شرکت کرد و خجالت نکشید . چطور میشه یک انسان تا حدی به حقارت و پستی نزدیک بشودکه با وجود این همه شهید و هزاران زندانی بیگناهی که در کنج زندان ها هستند باز هم در انتخابات شرکت کند؟
انتخابات روز جمعه ی مجلس برای احترام به رای و انتخاب  برگزار نمیشود این انتخابات برگزار میشود تا آزمونی باشد برای همه ی ما و حاکمیتی که سطح شعور جامعه ی ایران را در حد صفر تصور نموده است . نگاه معصومانه ی ندا و یا آمال و آرزوهای سهراب به ما اجازه نمیدهد که شرف و غیرتمان رابه دیکتاتوری بفروشیم که برای ماندن و حکومت کردن  سالهای سال است که از هرگونه قتل و جنایتی دریغ ننموده است .اگر زیستن و زندگی در این سیاه استبداد را تحمل میکنیم ، اگر از گرسنگی و تباهی وضعیت معیشت هموطنانمان سر به بیابان نمیزنیم . اگر از اشک های مادران عزادار و مادرانی که چشم به راه فرزنداشان به اوین چشم دوخته اند بی خبر مانده ایم و یا از اندیشه از حال یک لحظه ی آنان فراری هستیم، لااقل در شرم حضور کسانی که شرافت انسانی را به صندوق های نیرنگ و ریا و دروغ این حاکمیت می اندازند شریک نباشیم.
برای من فرقی نمیکند که فردا سیمای حاکمیت  چه تصاویری را نشان خواهد داد  . ولی این را خوب میدانم که شرکت در انتخابات این ٰرژیم  بوی خون گرفته است و کسانی که اینبار پای صندوق ها می روند، حیثیت و شرف انسانیشان را
لگدمال خواهند کرد . رفتن به پای صندوق های رای  اینبار برای تثبیت پایه های دیکتاتوری و فاشیست مذهبی و گرسنگی و فقر بیشتر برای هموطنانمان خواهد بود
تا روزی که حق شرکت در یک انتخابات آزاد را نداشته باشیم  رای نخواهیم داد
ستاره

بی پناه است اما نگاهش نگاهبان پناه توست .ایرانیهارا به اجبار به ایران باز نگردانید!



همه ی ما آزاد آفریده می شویم و بر طبق ماده ی ۱۳ اعلامیه ی جهانی حقوق بشر ، این حق هر انسانی است که از کشور و سرزمین خویش خارج شود و یا آزادانه بتواند به آن برگردد.
در طول این سالها عده ی زیادی از هموطنانمان به خاطر نقض گسترده ی حقوق شهروندی از ایران خارج شدند و  بعد از تحمل مدت های مدید سرگردانی در کشورهای همسایه ی ایران ،خودشان را به امید زندگی در دنیای بدون تحقیر و برگرفته از قوانین مبتنی بر حقوق بشر ، به اروپا  و یا دیگر نقاط دنیا میرسانند . متاسفانه در بعضی از موارد شاهد آن هستیم که بعضی از هموطنانمان با رد شدن پرونده ی پناهندگی دستگیر میشوند و در خطر انتقال به ایران قرار میگیرند . هدف از این نوشته تلاش برای نجات  یکی از هموطنان شمالی ما هست که مدت دو سال است خود را به سوئد رسانیده است و همینک در معرض دیپورت به ایران قرار گرفته است . در این نوشتار کوتاه لازم نمیبینم که ار اقدامات و سختی هایی که به گفته ی خودش در ایران کشیده چیزی بنویسم و بخاطر مسائلی که بر او گذشته است خواهان این بشوم که از او حمایت کنیم  ؛خواسته ی من یک تقاضای حقوقی و انسانی است و آن اینکه هیچ انسانی را نمیتوان به صورت اجبار مجبور به رفتن به کشوری کرد که او نمیخواهد و یا نمیتواند در آنجا سکونت داشته باشد.
در این زمانه که با پول هر کاری میشود کرد سردمداران حاکمیت اسلامی و فرزندان و نوه ها و نتیجه هایشان  تابعیت های چندگانه از کشورهای مدعی حقوق بشر میگیرند و با اسامی مختلف به سیر و سیاحت و زندگی در اروپا و آمریکا میپردازند .
و این همه درحالیست که بسیاری از هموطنان ما بدون هویت و درمانده از همه جا در ترکیه و یونان و قبرس و دیگر کشورهای جهان گرفتارند و حقوق انسانی آنها نقض میشود.
پناهنده ای که همه چیزش را از دست داده  تا خطایی از او سر نزده است باید از او حمایت کرد و نگذاشت که حقوق انسانی او خدشه دار شود . ما وقتی که از حقوق بشر صحبت میکنیم ، نگاهمان تنها معطوف به مرزهای ایران نیست و در برابر نقض حقوق انسانی در هر کجای جهان نمیتوانیم سکوت کنیم . علی آذری ،تنها کاربرآشنای بالاترین و یا یک نام و چهره ی دوست در فیسبوک نیست . او هموطن ما است و از روی ناچاری از وطن و خانواده اش  مثل خیلی از ایرانیها، بدرودگفته  وبه کشوری مثل سوئد پناه برده است و تا به الان خطا و یا جرمی از او سر نزده است .گناه او این است که بی پناه است . نگذاریم که بی پناه بماند زیرا که نگاه اوست که نگاهبان پناه ما خواهد بود .
ستاره
 

نمی خواهم بمیرم ، تلاش برای نجات جان سعید ملک پور +نماهنگی با سروده ی فریدون مشیری و آوای من




نه فریاد رسی هست و نه اشکی و نه حتی صدایی که به صدایی برسد .بار دیگر یک انسان دیگر و اینبار هم به یک جرم واهی دیگر  در خطر حلق آویز شدن به وسیله ی دیکتاتوری مذهبی در ایران قرار دارد . گویی تمام سردمداران حاکمیت در تلاش هستند که در آدم کشی و نقض گسترده ی حقوق انسانی، گوی سبقت را از هم بربایند ورکورد دار پلید ترین و نفرت انگیز ترین فجایع تاریخ این گیتی باشند . 
سعید ملک پور از مهرماه ۱۳۸۷در زندان به سر میبرد و در این مدت بارها تحت شکنجه های مختلف روحی و جسمی قرار داشته و در زندان های انفرادی طولانی مدت به سر برده است.او دانش آموخته ی دانشگاه صنعتی شریف است و بعد از اتمام تحصیلات دوره ی لیسانس به همراه همسرش برای ادامه ی زندگی به کانادا میرود ،در آنجا برای تامین مخارج زندگی و تحصیل به برنامه نویسی برای شرکت های مختلف می پردازد و طبق اصول برنامه نویسی نام حقیقی و ایرانی خود را هم در برنامه مینویسد . آخرین برنامه ی او که برای آپلود عکس و تصویر نوشته شده بود در یک سایت پورنوی فارسی به کار رفته است و این همه در حالیست که سعید تنها برنامه اولیه را که میتوانست در هرسایت خبری و اجتماعی دیگر به کار رود نوشته است  و نمیتواند و نمیتوانسته که بر محتوای مطالب و عکس هایی که در وبسایت آپلود شده است  دخالتی داشته باشد .صدور حکم اعدام برای چنین جرمی که  ثابت هم نشده جای بسی تامل دارد و راه را  برای صدور چنین احکامی برای فعالان اینترنتی هموارتر خواهد کرد صحبتهای همسر محترم سعید ملک پور جزئيات بیشتری را از فجایعی که در طول این مدت بر او و همسرش گذشته است را در اختیار شما قرار میدهد .
میدانم که احساس زندگی و انسانیت در سرزمینمان کمرنگ شده است و میدانم که در طول این مدت برای رهایی انسانهای زیادی از چوبه ی دار تلاش کردیم و متاسفانه در بیشتر موارد زهر نفرت حاکمیت ولایت فقیه جان  آنها را بی نفس نموده است  امـــا  بیایید تلاش کنیم تا لااقل پیش وجدان خود شرمنده نباشیم  . نجات جان یک انسان به مانند نجات جان همه ی بشریت هست  و ما نباید بگذاریم که اینبار  یکی از بهترین فرزندان و نخبه های این مرزوبوم از چوبه ی خودکامکان دین فروش  آویزان شود . 
نماهنگ زیر را از صمیم قلب برای پاسداشت و برقراری حقوق بشر در سرزمینمان ، تقدیم میکنم  . این کار سروده ای است از شاعر معاصر زنده یاد فریدون مشیری عزیز 
زنده باد ایران و به امید اینکه حکم اعدام روزی
در همه جای دنیا به افسانه ها بپیوندد
ستاره


۲۵ بهمن و قلب سرزمینی که همچنان برای آزادی میتپد. تنهایش نگذار! +نماهنگ جدید وطن با صدای خودم




فردا سالگرد انقلابشان را جشن ميگيرند و روياهاي ما را براي يک زندگي بهتر در خيابانها لگد مال ميکنند
اما هنوز قلبهای امید ما در سراسر این گیتی پهناور برای سرزمینمان میتپد . فراموش نکنیم که ما فرزندان همان کسانی هستیم که در سالهای جنگ  با تقدیم قطرات خونشان از تمامیت ارضی وطنمان دفاع کردند .ما همکلاسیها و هم نسل کسانی هستیم که ایستاده کشته شدند و خونشان بر سنگفرش خیابانها  ریخت  ولی تن به نشسته زیستن در خودکامگی و استبداد و ذلت  ندادند  . ایدئولوژی و مکتب  ما آزادی و دموکراسی و حقوق بشر است و این تفاوت ما با کسانی است که به هر طریقی میخواهند در قدرت بمانند و هر روز از بامداد تا شامگاه به شعور و حیثیت انسانی ما توهین میکنند .
در این دو سال و نیم گذشته بهترین یارانمان  به شهادت رساندند و یا  به حبس های طولانی مدت محکوم کردند و مسئول تمام این خونها و این اعمال جنایتکارانه بر عهده ی ولی فقیه مطلقه و حاکمیت مضحکی است که در زیر عبای او بر ایران و ایرانی حکومت میکند . ۲۵ بهمن سالگرد دستگیری و بازداشت و حصر آقایان موسوی و کروبی و خانم زهرا رهنورد است و ما بنا به پیمانی که بستیم از حقوق آنان و همه ی کسانی که در گنداب حکومت جمهوری اسلامی گرفتار شده اند دفاع میکنیم وباور داریم که دفاع از حقوق بشر به هیچ عنوان گزینشی نیست  .  ۲۵ بهمن سالگرد شهادت دوتن از یارانمان  محمد مختاری وصانع ژاله است که حاکمیت ، بزدلانه  میخواست نام آنها را به عنوان بسیجی مصادره کند و حتی در روز تشیع جنازه ی محمد تلاش کرد که برای او پدرو مادر دروغین در رسانه ها به نمایش در بیاورد  اما همه دیدند  که محمد  قبل از شهادت در فیسبوک خودش نوشته بود که  خداوندا  ایستاده مردن را نصیبم کن که از نشسته زیستن در ذلت خسته ام.
این نماهنگ را تقدیم میکنم به قلب خسته اما استوار وطنم که همچنان میتپد و جریان امید به یک زندگی بهتر را در شریان و رگهای سرزمینمان  تا گستره ی آزادی پرواز میدهد.