واقعیتی که همچنان قربانی میگیرد،انکارش مکن ! به بهانه ی روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان


سالهای سال است که در کشورهای مختلف جهان، زنان برای دستیابی به حقوق خویش تلاش میکنند ودر این ره بسیاری به حقوق خویش دست پیدا کرده اند و جامعه مرد سالار را وادار کنند که که به حقوق آنان احترام بگذارند .جوامعی که در آنها نگاه سنتی به زن صورت میگیرد زنان میبایست یا در خانه مشغول تربیت فرزندان باشند و یا در بازار کار از حقوق طبیعی بی بهره باشند و گاه و بی گاه مورد انواع خشونت های کلامی و یا فیزیکی قرار میگیرند و قانونی هم وجود ندارد که از آنان حمایت کند
اما به راستی خشونت علیه زنان تا به کجا ادامه پیدا میکند و تا چه حد میشود نگاه جامعه ی سنتی را تعدیل کرد.

در کشوری که حقوق زنان جامعه نادیده گرفته میشود و زنان برای زندگی کردن میباسیت در سایه ی حمایت مردان قرار بگیرند آن طور که میبایست نمیتوانند پی گیر حقوق خود باشند و در بسیاری از موارد خود آنان تحت تأثیر قوانین زن ستیزانه قرار میگیرند واز این قوانین حمایت میکنند . اما چرا بسیاری از زنان تن به توهین و تحقیر و خشونت میدهند
پاسخ به این سوالات را با نگاهی به جامعه ی ایران مورد بررسی کوتاهی قرار میدهم و در پایان نتیجه را به خواننده واگذار میکنم.
اولین نکته به خانواده ایرانی بر می گردد آنجا که اقتصاد خانواده توسط مرد تامین میشود و زن میبایست پیروی شوهر خود باشد و برای ادامه ی زندگی خود و فرزندانش محتاج او باقی بماند در چنین شرایطی عدم اعتراض برایش غیر ممکن میشود .
به دختر وزن ایرانی از همان کودکی یاد داده اند که تا زمانی که ازدواج میکند باید مطیع فرد مذکر ، برادران و پدر خود باشد وسپس میبایست مطیع شوهر خود باشد.در توجیه این فرهنگ بلافاصله به مذهب پرداخته میشود و نگاه مذهب در این جا به روشنی بیانگر حمایت از جنس مذکر میباشد
شعار کلاسیک . سنتی در جامعه از آبروو غیرت مرد مسلمان سخن میگوید و غیرت یک مرد به داشتن همسر مطیعی است که بدور از ارتباطات اجتماعی ، وظیفه اش خدمات دادن به جنس مذکر در خانواده است.
زنان از حق انتخاب آزادانه پوشش خود محروم هستند تا قوه ی جنسی مردان آزار نبیندو غیرت جنس مذکر در خانواده و اجتماع آسیب نبیند. مذهب به عنوان مهمترین منبع برای توجیه این خشونت به کار میرود و زن به عنوان نیمی از جامعه ی انسانها از حق انتخاب کردن پوشش خود محروم میشود و میباست برای بسط احکام الهی موهای خویش را هم بپوشاند
گویی که تمام پایه و اصول مذهب با دیده شدن تار موهای آنها به باد میرود!
ادبیات کلامی هم زن ستیزانه و در برگیرنده ی خشونت وحشتناکی هست که دامن گیر جامعه ی ما میشود .آنجا که در هر توهین و ناسزایی نام یک زن به میان میاید .تو گویی مادران و خواهران این سرزمین مال و اموال برادران ومردانی میشود که به یک باره و چون از حال طبیعی خارج میشوند چوب حراج به ناموسی میزنند که پیش از این از آن خود میدانسته اند.
اما پارامترهای خشونت علیه زنان در جامعه تنها محدود به خانواده نمیشودو بر اساس اصول اساسی دولت تبیین میشودکه هدف آن دور کردن زنان از فساد و یا به گفته ی آنان ،اعاده ی حیثیت آنان است. زنان به عنوان مادر مورد ستایش قرار میگیرند ولی درحقیقت حق تصمیم گیری در مورد فرزندان خویش را هم ندارندو حکومت به عنوان یک اهرم سرکوب پایه و اساس تمام نابرابریها را مرتبط با قوانین اسلامی میداند و کسانی که به این قوانین معترض شوند به ناگاه خود را باید در یرابر احکام شریعت اسلامی مشاهد کنند.
نابرابریها و خشونت استخوان ها ی زن ایرانی را تنها در چرخ دنده ی قساوت و سنگدلی مردان و مذهب مردانه خرد نکرده است بلکه زنان خود حلقه ی مفقوده ی خشونت بر علیه خویش هستند .بسیاری از زنان از حقوق اجتماعی خویش آگاه نیستندو ظلمی که بر آنها میرود را معطوف و متوجه ی آفرینش خود میدانند.
اما این بستر نامناسب فرهنگی در خیابانها و پیاده روها و مکانها ی عمومی هم رخ کریهش را نشان میدهد. آنجا که زن جوان حتی با پوشش اسلامی هم از امنیت کافی برای قدم زدن و تنفس بی بهره است و در چشم مردان جامعه یا همان برادران و پدران غیرتی همچون پرنده ای تصور میشوند که دعوا بر سر شکار دیوانه اشان میکند و هریک تلاش میکنند که این شکار را به دام اندازند و از آن بهره مند شوند.
علت بسیار روشن و بدیهی است حکومت سعی کرد از همان ابتدای کودکی با جداسازی جنسیتی در مدارس و مکان های عمومی دختران و پسران ما را از هم بیگانه کند و روابط بین مردان و زنان این سرزمین را در سطح روابط جنسی کاهش دهد. دختر و پسر از همان طفولیت به دنبال منع روابط انسانی سرکوب بهترین لحظات زندگیشان را با بزهکاری و دست زدن به خشونت نشان میدهند . در این گیر و دار شاهد هستیم که عده ی زیادی از نوجوانان زیر هجده سال قربانی همین خشونت و سرکوب صادرشده از طرف حاکمیت میشوند و دست به قتل و جنایت میزنند که اغلب آنان پسران هستند و سرنوشت دخترکان هم بهتر از آنان نیست ، یا خود عامل خشونت علیه خود میشوند و یا قربانی خشونت
میشوند . کافی است نگاهی به آمار خودکشی و خودسوزی زنان و دختران در ایران داشته باشیم که در پس تمام رنج و خشونتی که در تمام طول عمر بر سرشان آماده است .خود با بدترین نوع خشونت یعنی خودسوزی به زندگی خویش پایان میدهند.
بسیاری از زنان سرزمین ما حتی در انتخاب زندگی اینده و ازدواج خود هم آزاد نیشتند و باید تن به سنت ها و اجبار خانواده ها بدهند که دربسیاری از موارد چاره ای جز تحمل خشونت در زندگی آینده ندارند که به شکل انواع جنسی و فیزیکی و روانی نمایان میشود ودر این بین نسلی که در دامان این خانواده های نوبنیاد متولد و رشد و نمو میکنند، به عنوان محصول خشونت تحویل جامعه داده میشوند و این چرخه ی اشتباه فرهنگی ادامه و ادامه پیدا میکند.
آمار اسید پاشی و خشونت های جسمی بر علیه زنان نشان میدهد که زنانی که از زیبایی بهره مند باشند بیشتر در معرض خشونت قرار میگیرند که این هم به تقابل فرهنگ زشت حاکم بر سرزمینمان با زیبایی ها و نیکویی ها بر میگردد.
خشونت های روانی علیه زنان تنها در بحث امنیت آنان خلاصه نمیشود . زنان از تحصیل در بسیاری از رشته های تحصیلی محروم میشوند و در بازار کار به رغم ساعات کار مساوی با مردان حقوق کمتری میگیرند و فشار بیشتری را تحمل میکنند . و این نابرابری در همه ی عرصه ها ادامه پیدا میکند تا بدان جا که حتی به عنوان شاهد در دادگاه ها ، شهادتشان نصف مردان سنجیده میشوند و حتی دیه ی خون یک زن نصف یک مرد تلقی میشود .حق طلاق با مردان است و فرزندان هم در وهله ی اول متعلق به پدر هستند و در وهله ی بعدمتعلق به نزدیک ترین فرد مذکر در خانواده ی پدری میشوند و چه بسیار مادرانی که مدت های مدید است از حق دیدار فرزندانشان محروم گردیده اند.
زندانیان زن در زندانها جدا از تحمل حبس و زندان در برابر بسیاری از تهدیدها و آزارهای جسمی و جنسی قرار میگیرند و در این بین فعالان سیاسی و حقوق بشر و موکلان این زنان خود به زندان ها فرستاده میشوند تا دیگر کسی نباشد که از حقوق از دست رفته ی انسانی در سرزمینمان بگوید و یا قلم بر کاغذ براند.
در پایان نتیجه را به شما واگذار میکنیم بنیشینیم و بیاندیشیم که چگونه میتوانیم راه را برای رسیدن به یک جامعه ی پیشرو و انسانی باز کنیم . جامعه ای که حقوق زنان و مردان در جامعه رعایت شود و همه در کنار هم برای زندگی در آرامش و امنیت و رفاه تلاش کنند. راه حکومت و حاکمان همین بوده و همین خواهد بود راهی که بیش از سی سال است در جهت تحقیر جامعه ی ایران پیموده اند . اما این ما هستیم که باید بدانیم تا بدین جای کار همه قربانی بوده ایم و از این به بعد نه میخواهیم قربانی باشیم و نه کسی را قربانی کنیم . این اندیشه سنتی و تحقیر آمیز مذهبی و حکومتی است که
قبل از اینکه آسیب های بیشتری به جامعه ی ما وارد شود ، باید کم رنگ و کم رنگ تر شود و یا این اندیشه ی انسانی و تحول خواه ما است که باید تقویت شود؟
شنبه پنجم اذرماه 1390
ستاره
وبلاگ ستاره ی ایران

نماهنگ کاروان ، سروده ی زیبای هوشنگ ابتهاج ،کاری تازه از من تقدیم به یاران هم نبرد

سروده ی زیبای استاد ابتهاج را با صدای خودم تقدیم میکنم به همه ی یارانی که انتظار صبحی را میکشند که بازوان بلورینش پرده ی شب را کنار خواهد زد  . آن روز گونه و لب یاران هم نبرد، رنگ نشاط و خنده ی گم گشته را باز میابد
متاسفانه به خاطر اینترنت ضعیف در ایران عده ی زیادی موفق نمیشوند این ویدیو را مشاهده کنند  .به همین خاطر تصمیم گرفتم نسخه ی کم حجم ویدیویی و فایل صوتی را برای این عزیزان که تعداد زیادی از مخاطبان من را تشکیل میدهند در وبلاگ خودم  قرار بدهم

به امید رسیدن این  کاروان
ستاره