همراه شو عزیز کاین درد مشترک هرگز جدا جدا درمان نمی شود !

  • سلام دوست من ،  مدت زیادی هست که دست و دلم ، تاب نوشتن رو نداشت . اما امروز یک چند خطی مینویسم که شاید چکیده ی دردی باشه که توی قلبهای تو ، من و خیلی های دیگه جریان داره.
  •  امروز نمیخوام از حاکمیت انتقاد کنم و یا نقدی به جمهوری اسلامی داشته باشم که در واقع این حاکمیت از نظر من  آیینه ی تمام و کمال  بخشی از فرهنگ و بینش ما ایرانی هاست .
  • شاید این حرف ، مورد پسندت نباشه و یا شاید بگی  که از ستاره که همیشه از ایران و مردم ایران به خوبی و نیکی و افتخار یاد میکرده بعیده که این نوشته های مبهم رو بنویسه .
  •  در پس تمام بحران های اقتصادی و اجتماعی ، بزرگترین بحرانی که نظام فکری جامعه ی ما را تهدید میکنه  بی انگیزگی برای میل به یک جامعه ی بهتر هست . جامعه ی ایرانی ما در داخل و خارج از کشور بیمار شده و کسی نمیتونه به کسی اعتماد کنه  .برای رسیدن به یک جامعه ی بهتر انگیزه ای وجود نداره و نهال اعتماد و همدلی هم خشکیده .
  •  گویی همه ی ما با هم بیگانه شدیم و در این ره این حاکمیت اسلامی هست که با زندانی کردن بهترین انسانها و جوون های این مرزوبوم داره به حیات ننگین خودش ادامه میده .
  • دوست عزیزم میدونم که یادت نمیره که توی این سالها چی به ما و بقیه ی خانواده های ایرانی گذشت . چه انسانهایی که به جرم سخن گفتن و انتقاد کردن  جوونیشون  رو در پشت حصارهای زندانهای حاکمیت سپری کرده و میکنند و عده ی زیادی هم جانشون توسط حاکمیت مصادره شد .
  •  چه زندگی ها که متلاشی شد و چه بسیار مردمی که به منظور زندگی در یک دنیای بهتر سرزمینشون رو برای همیشه ترک کردند و عده ی زیادیشون ،یا در نیمه راه در خشکی ها و دریاها بی نفس شدند و یا اونا که به مقصد رسیدند باید برای همیشه  یاد بگیرند که در سرزمینی زندگی کنند که هیچگاه متعلق به آنها نبوده و نخواهد بود .
  • آره، یک روز آرزوها دست یافتنی به نظر میرسه و روز دیگه نه آرزویی میمونه که محقق به نظر برسه و نه امیدی که راه رو برای پرواز آرزوهامون هموار کنه . 
  •  بین همه ی خبرها ، از اجلاس بی سر سران عدم تعهد گرفته تا بالا رفتن قیمت ارز و تحریم اقتصادی  چند تا خبر از همه بی اهمیت تر جلوه میکنه و اون این که نسرین ستوده  با وجود داشتن دو کودک خردسال الان بیشتر از دو سال هست که بدون یک روز مرخصی در زندان به سر میبره و یا اینکه ژیلا بنی یعقوب چمدوناش روبست تا دوباره به زندان اوین برگرده .
  •  شاید برای کسی مهم نباشه که ده ها دانشجوی دربند در آستانه ی ماه مهر ازادامه ی تحصیل محروم شدن و عده ی زیادی از اونها یا در گوشه ی زندان حاکمیت هستند و یا  به حبس های طولانی مدت محکوم شدن و الان در انتظار اینن که پرونده به اجرای احکام بره  !
  • یعنی یادمون رفته که چه انسانهای نازنینی جان عزیزشون توسط مزدوران حاکمیت گرفته شد و خانواده هاو مادران داغدارشون هنوز لباس سیاه برتن اشک میریزند . لابد یک خدا رو شکر باید بگیم که مثل مردم سوریه جنازه هامون رو از کف خیابون ها جمع نمیکنند !
  • کاری به این وری ها و اون وری ها ندارم  نمیخوام بدونم تحریم های اقتصادی دست آخرکمر ملتم رو میشکنه و یا کمر حکومت و نه میخوام بدونم که کدوم یکی از این سیاستمدارها اون وری و یا این وری شعارههای دلچسب تری رو برای فردای سرزمینمون میده .
  •  من غربیانه در انتهای این برهوت داد سر میدهم که تو را به وجدان انسانی خودتون قسم که انسانیت را در یابید و اگر دل در گروی این مرزوبوم دارین  کنار فرزندان دربند و خانواده هاشون بایستید و نگذارید که تنها بمونن .
  •  توی این وضعیت  میشه مثل مردم کره ی شمالی تحمل کرد و در مقابل رهبر عزیز تعظیم کرد و یا میشه همون کاری رو بکنیم که خیلی از ملتها  در مواقع بحران انجام میدن.
  • همبستگی و اتحاد تنها یک شعار و پز سیاسی نیست .اگه یاد نگیریم که با هم باشیم و کنار هم دیگه یک دونه ستاره  هم باقی نمیمونه که به امیدش شب تیرمون به صبح برسه
  •  همراه شو عزیز کاین درد مشترک هرگز جدا جدا درمان نمی شود !
  • نوشته شده در شهریور ماه۱۳۹۱    منتشر شده در ۱۰ آبان ماه ۱۳۹۱
  •  
             ستاره

۵ نظر:

الهام گفت...

بنویس ستاره. حتا اگه یه نفر هم نوشتتو بخونه یه نفره. برای اون یه نفر بنویس ... تصور کن نفر اولی بودم که خوندم!

نگار گفت...

ستاره من حرفای صمیمیتو خیلی دوست دارم
خیلی بدبخت شدیم یه ماه پیش دوس پسرم بخاطر گرفتاریهای مالی قرص برنج خورد و خودکشی کرد .من هم چند بار خواستم ولی نتونستم . تو خیابونای تهران که راه میرم از همه متنفرم از مردم متنفرم از خودم که دارم تو این دنیای بی انصاف زندگی میکنم متنفرم . دیشب واسه اولین بار با پدبختی یکی از کاراتو شنیدم خیلی ناز بود مث حرفایی که مینویسی . کاش همه چیز مث صدا و شعرا و وبلاگ تو خوب بود کاش !

ستــــاره گفت...

ممنون الهام جان اگه فقط تو خواننده ی وبلاگ من بودی من برای تو به تنهایی مینوشتم

ستــــاره گفت...

نگار جون،ممنونم که اومدی اینجا و درددل کردی . حرف دلتو حس میکنم و دوست دارم اینو بدونی که تحت هر شرایطی ما باید زنده بمونیم چون مبارزه اصلی ما با کسانی هست که دوست دارن ما نباشیم و بمیریم ولی اگه قرار شد یک روز بمیریم من ترجیح میدم که مردن بیهوده ای نداشته باشم و مرگم کمکی برای رهایی دیگران باشه . خوشا پر کشیدن، خوشا رهایی،
خوشا اگر نه‌‌ رها زیستن، مردن به رهایی!

Unknown گفت...

من از بچگی از این حرف های دراماتیزه شده اتحاد و این مزخرافت که درونش چیزی نیست متنفر بودم. آقاجون شما بااین اتحاد های من در آوردی که محتوایی نداره دل مردم را بهم می زنید! اتحاد در وجود خود انسانیت امان است چرا فراموش اش کردید؟! به انسانیت خودتان رجوع کنید به مجردی که این کار را کردید اتحاد شکل واقعی خودش را می گیرد! نیازی به تعارفات دست و پا گیر نیست! ما در مقابل رژیمی کاملا ضد انسانی به اتحاد واقعی نیاز داریم هر بنجول تقلبی نمی تونه جایش را بگیره! زودی در مقابل این شیطان انسان خوار به اسم جمهوری اسلامی رنگ می بازد! شما باید خالص دور از قرو قاطی از دنیای ضدیت با انسان درتان باشد که براستی می توانید با رژیم حتی تنها هم شده بجنگید! این کاری است که مینا احدی و همانند او می کنند! در نفس این مبارزه مینا احدی و یاران اش اتحاد است چون براستی انسانی است و براستی اتحاد واقعی که ما نیاز داریم می آورد! ترا خدا به وطن و میهن و از این خزعبات قسم امان ندهید چون ضدیون انسان ها با این نام در کنار ما قرار می گیرند! اتحاد واقعی انسان ها را خدشه آمیز نکنید!