سهم تو باشد، آواز خواندن در یک گوشه از چهار گوشه‌یِ ممکن‌ات و سهم من باشد، فریاد در یک گوشه از هزاران گوشه‌یِ این زندانِ بزرگ





در آستانه ی سالگرد یورش ماموران بارگاه ولایت به مسکن و ماوای دانشجویان در هجدهم تیرماهِ هزارو سیصد و هفتاد و هشت خوشحال و خرسندیم که اعلام کنیم جنبش دانشجویی همچون خاری بر چشم مستبدان باقی خواهد ماند.


هزینه هایی که جنبش دانشجویی در راه مبارزه بر علیه نظام استبدادی ولایت فقیه پرداخت کرده است، بس گزاف بوده است . از هجده تیرماه سال هفتاد و هشت تا به امروز دانشگاه چندین بار مورد تاخت و تاز ولایت مداران قرار گرفته است که رسوا ترین آن به شامگاه بیست وپنجم خرداد ماهِ هشتاد وهشت مربوط میشود.در جریان این رویداد دهشتناک، شمار زیادی از دانشجویان زخمی شدند وهفت یار اهورایی، به آسمان جاودانه ی تاریخ مبارزات جنبش دانشجویی پر کشیدند.
مصطفی غنیان، مبینا احترامی، ایمان نمازی، فاطمه براتی، محسن ایمانی، کامبیز شعاعی و کسری شرفی
یاران سبز ما در جنبش دانشجویی در آن شبانگاه کینه و نفرت حاکمیت   در راه آزادی و دموکراسی  به عزّت ابراهیم نژادی پیوستند که در سال 78 نفسش را به آنان بخشیده بود.
کیانوش آسا، دانشجوی کارشناسی ارشد رشته شیمی در دانشگاه علم و صنعت، صبح  همان روزدرحوالی میدان آزادی در جریان تظاهرات ربوده میشود  و پیکر اّهورایی این یار دیرین ما در جنبش دانشجویی، در روز سوم تیر ماه، در پزشکیِ قانونی توسط خانواده اش شناسایی میشود.
امیرِ جوادی فر، دانشجوی رشته ی مدیریت صنعتی دانشگاه قزوین در گرامیداشت سالگرد هجده تیر ماه  بازداشت میشود، به کهریزک برده میشود ودر آن جا به همراه محمد کامرانی، محسن روح الامینی، رامین قهرمانی  و احمد نجاتی بر اثر شکنجه های جسمی کشته میشود و همگی به دیگر یاران اهورایی خویش می پیوندند.
با وجود موج تهدید و اِرعاب در تهران و شهرستانهای مختلف جنبش دانشجویی تسلیم نشد و همچنان بر خواسته های خود تاکید کرد .در راه مبارزه با استبداد و دیکتاتوری بهترین جوانان این مرزو بوم در پشت میله های زندان هستند ولی حتی در زندان دست از مبارزه نکشیده اند. بهروز جاوید تهرانی دانشجوی بازداشتی در سال هفتاد و هشت هنوز هم بعد از گذشت دوازده سال  محبوسِ زندانِ جانیانِ بارگاهِ ولایت است و به تازگی دوباره به حکم ضربات تازیانه، پیکرش را در سرمای استبداد خراشیده اند.
اکبر محمدی یار و همرزم ما در جنبش هجدهم تیرماه سال هفتاد و هشت بعد از تحمل هفت سال رنج زندان و شکنجه ی دژخیمان ،در زندان بر اثر شکنجه نفسش بریده می شود . اکبر کشته شد اما نفسش بر جان های ما دمیده شد تا جنبش دانشجویی به همگان ثابت کند که اکبر محمدی به عنوان اسوه ی مقاومت و پایداری ِ جنبش، تا ابد زنده خواهد ماند.
مجید توکلی، دانشجوی رشته ی کشتی رانی دانشگاه امیرکبیر تهران در شانزده آذر سال هشتاد وهشت در دانشگاه تهران حضور میابد وبعداز سخنرانی در دانشگاه تهران در جمع یاران دبستانی به جرم دادخواهی و توهین به ولایت فقیه بازداشت میشود و ازآن هنگام تا کنون در سلول های انفرادی ودر بدترین شرایط روحی و جسمی به سر می برد
مجید توکلی در روز سی ام دی ماه هشتاد وهشت  از سوی شعبه پانزده دادگاه انقلاب اسلامی به جرم اِجماع وتبانی علیه نظام  تبلیغ علیه ولایت فقیه به هشت سال و شش ماه حبس تعزیری محکوم میشود.
بهاره هدایت، دانشجوی علوم اقتصادیِ دانشگاهِ تهران  فعال دانشجویی و عضو دفتر تحکیم و از فعّالان جنبش زنان در کمپین یک ملیون امضا، برای تغییر قوانین زن ستیزانهِ حاکمیت است. وی در دادگاه انقلاب اسلامی به تحمل نه سال و نیم زندان محکوم شده و همینک در قرنطینه بند زنانِ زندانِ اوین، محبوس است.
عبداالله مومنی، فعال دانشجویی و عضو ادوار دفتر تحکیم، در شامگاه سی ام خرداد سال هشتاد و هشت دستگیر شد و پس از حضور در دادگاهای نمایشی به زندان محکوم شد.
شبنم مدد زاده ، دانشجوی دانشگاه تربیت معلم کرج  و نائب دبیرِ شاخه ی تهران دفتر تحکیم  از تاریخ یکم اسفند ماه هشتاد و هفت با توجه به اعتراض های فراوان در بند متادن زندان اوین نگاه داشته  میشود. 
مهدیه گلرو، دانشجوی دانشگاه علامه طباطبایی به جرم اقدام علیه حاکمیت ولایت فقیه به دو سال ونیم زندان محکوم شد و در بند متادنِ زندانِ اوین محبوس گردید.
به جز مهدیه گلرو، سه دانش آموخته ی دیگر دانشگاه علامه، صادق شجاعی،  سعید فیض الله زاده و مجید دُرّی به احکامِ طولانی؛ مدتِ حبس مجکوم شده اند و بارها در زندان دست به اعتصاب غذا زده اند.
صادق ، دانشجوی رشته ی روزنامه نگاریِ دانشگاه علامه بود و بعد از محرومیت از تحصیل و حکم زندان  بارها دست به اعتصاب غذا زد. صادق همیشه به ما در نوشته هایش صبور بودن را یاد میداد اما از او این را هم به خوبی یاد گرفته ایم که قلممان را به سوی دیکتاتوری جمهوری اسلامی بگیریم و با سیلیِ قلممان، صورتِ سیاه ولایت فقیه را سرخ کنیم .شکنجه گران را رسوا کنیم و عمله های ظلم را از آونگ سروده ی انسانیتمان آویزان کنیم.
ما از یک جنبش متولد شدیم . زبان ما و قلم ما بود که لرزه بر اندام فرتوت استبداد افکنده است .اندیشه ی رهایی و عشق به آزادی در اعماق وجودمان و جانِ این سرزمین، ریشه دوانیده است .ما فرزندانی از جنسِ آفتاب، روشنگر و تابنده
از جنس آب, پاک و روان و از جنس باد، آزاد و رها هستیم. 
با و جود تلخکامی های بسیارو فراز و نشیب های بسیار به تاریخ ظلم ستیزی جنبش دانشجویی می بالیم.
ما مُنادی آزادی خواهی بوده و خواهیم بود.آری ما به خود می بالیم زیرا که در پس تمام ظلم هایی که در تاریخ مبارزات ما بر علیه دیکتاتوری و استبداد گذشت ، همچنان بر طبلِ رسواییِ خشونت کوبیده ایم و قدرت واژه های عشق و انسانیت را در هر لحظه و در هر مکان روح تازه ای بخشیده ایم.
وامّا پیام ما برای حاکمیت پست و حقیر جز تحقیرش نخواهد بود.حاکمیتی که برای تحقیر مجید لباس زنانه بر تن او میکند و حق تحصیل را از بخش بزرگی از جوانان جامعه ی ایران میگیرد .حاکمیتی که با کمک افراد نادانی چون کامران دانشجو طرح تفکیک جنسیتی و پذیرش جنسیتی را درکلاس های درس و رشته های دانشگاهی برقرار کرده است به زودی متوجه خواهد شد که آرزوی نابودی دانشگاه و جنبش دانشجویی جز یک خیال واهی چیز بیشتری نبوده است.
هر چند که باغ از غم پاییز تکیده
از خونِ جوانانِ وطن لاله دمیده
صد گل به چمن در قدم باد بهاران
میروید و صد بوسه دهد بر لب باران
ققنوس به پاخیزد و باجان هزاره
پر میکشد از این قفس خون و شراره
با برفِ زمین، آب شود ظلم و قساوت
فرداش، ببینند که سبز است دوباره
بخوان برادرم ،  بخوان خواهرم ، هم کلاسی در بندم؛ سرود ای ایران را در ان چهار دیواری زندان، همراه با ما بخوان  و همانند ما  دستانت را به نشان پیروزی بالا  ببر
سهم تو باشد، آواز خواندن در یک گوشه از چهار گوشه‌یِ ممکن‌ات و سهم من باشد، فریاد در یک گوشه از هزاران گوشه‌یِ این زندانِ بزرگ

هیچ نظری موجود نیست: